مقایسه اسلام و مسیحیت نسبت به عقل گرایی
پرسش :
چه تفاوتی بین دین اسلام و دین مسیحیت در رابطه با عقل گرائی و استدلال پذیری وجود دارد؟
پاسخ :
روش قرآن این است که خود براى همه «مسائل اصولى» استدلال مىکند، استدلال هائى که براى همه - در سطوح مختلف معلومات - آموزنده و بیدار کننده است. به علاوه قرآن از مخالفان خود نیز مطالبه دلیل و برهان مىنماید و آنها را به خاطر پیروى از عقائد غیر مستدل و غیر منطقى سرزنش مىکند. آیات قرآن پر است از این گونه مطالب و این است که مىگوئیم قرآن حس کنجکاوى و استدلال ما را برانگیخته است. ولى اگر شما وارد محیط مسیحیت کنونى یا بسیارى از مذاهب دیگر شوید و بخواهید مثلاً یکى مسیحى واقعى و مؤمن باشید با کمال تعجب مى بینید وضع، به گونه دیگرى است. احساس مىکنید یک سلسله عقائد در برابر شما چیده شده که خواه ناخواه باید به آن مؤمن باشید و نباید زیاد درباره آن بحث و گفتگو بکنید؛ مثلا اگر بپرسید مسئله تثلیث در وحدت و به عبارت دیگر «خدایان در عین این که سه گانهاند یکى بیش نیستند و در عین یگانگى، سه هستند!» چگونه به عقل مىگنجد؟ به شما خواهند گفت: این مطلبى است که باید آن را پذیرفت و با قلب به آن ایمان داشت و تعبداً قبول نمود!
اگر بپرسید آیا عیسى مسیح فرزند واقعى خداست؟ حتماً به شما مىگویند: آرى! اگر ادامه دهید: فرزند واقعى براى خدا چه مفهومى مىتواند داشته باشد؟! خواهند گفت: این دیگر از اسرارى است که باید با قلب پذیرفت! باز اگر سؤال کنید: خدا براى چه منظورى فرزند خود را به این جهان پرغوغا، در میان این بشر دو پا فرستاده است؟ مىگویند: براى این که قربانى گناه بشر بشود و افراد بشر آمرزیده شوند! خوب، اگر ادامه دهید که او چه گناهى کرده که به آتش ما بسوزد؟ وانگهى قربانى شدن او چه تأثیرى در روح گنهکار من و تکامل و پرورش آن خواهد داشت؟! باز مىگویند: انتظار نداشته باشید همه چیز را با استدلال درک کنید!
البته ما مسلمانان از این طرز بحثها بسیار متعجب و ناراحت خواهیم شد؛ زیرا قرآن به ما آموخته در همه مسائل اعتقادى فکر و استدلال نمائیم؛ اما متأسفانه مسیحیان امروز چون به این طرز بحث خو گرفتهاند، زیاد هم از آن احساس ناراحتى نمىکنند. تصدیق مىکنید این نعمت بزرگى است که اسلام به ما ارزانى داشته و به ما حق بحث و مطالعه و تفکر و تدبر داده است و هم چون مذاهب آمیخته به خرافات راه استدلال و برهان را به روى ما نبسته است.
منبع: معراج، شق القمر، عبادت در قطبین، مکارم شیرازى، ناصر، نسل جوان، قم، 1371 شمسی، چاپ هشتم، ص 8.
روش قرآن این است که خود براى همه «مسائل اصولى» استدلال مىکند، استدلال هائى که براى همه - در سطوح مختلف معلومات - آموزنده و بیدار کننده است. به علاوه قرآن از مخالفان خود نیز مطالبه دلیل و برهان مىنماید و آنها را به خاطر پیروى از عقائد غیر مستدل و غیر منطقى سرزنش مىکند. آیات قرآن پر است از این گونه مطالب و این است که مىگوئیم قرآن حس کنجکاوى و استدلال ما را برانگیخته است. ولى اگر شما وارد محیط مسیحیت کنونى یا بسیارى از مذاهب دیگر شوید و بخواهید مثلاً یکى مسیحى واقعى و مؤمن باشید با کمال تعجب مى بینید وضع، به گونه دیگرى است. احساس مىکنید یک سلسله عقائد در برابر شما چیده شده که خواه ناخواه باید به آن مؤمن باشید و نباید زیاد درباره آن بحث و گفتگو بکنید؛ مثلا اگر بپرسید مسئله تثلیث در وحدت و به عبارت دیگر «خدایان در عین این که سه گانهاند یکى بیش نیستند و در عین یگانگى، سه هستند!» چگونه به عقل مىگنجد؟ به شما خواهند گفت: این مطلبى است که باید آن را پذیرفت و با قلب به آن ایمان داشت و تعبداً قبول نمود!
اگر بپرسید آیا عیسى مسیح فرزند واقعى خداست؟ حتماً به شما مىگویند: آرى! اگر ادامه دهید: فرزند واقعى براى خدا چه مفهومى مىتواند داشته باشد؟! خواهند گفت: این دیگر از اسرارى است که باید با قلب پذیرفت! باز اگر سؤال کنید: خدا براى چه منظورى فرزند خود را به این جهان پرغوغا، در میان این بشر دو پا فرستاده است؟ مىگویند: براى این که قربانى گناه بشر بشود و افراد بشر آمرزیده شوند! خوب، اگر ادامه دهید که او چه گناهى کرده که به آتش ما بسوزد؟ وانگهى قربانى شدن او چه تأثیرى در روح گنهکار من و تکامل و پرورش آن خواهد داشت؟! باز مىگویند: انتظار نداشته باشید همه چیز را با استدلال درک کنید!
البته ما مسلمانان از این طرز بحثها بسیار متعجب و ناراحت خواهیم شد؛ زیرا قرآن به ما آموخته در همه مسائل اعتقادى فکر و استدلال نمائیم؛ اما متأسفانه مسیحیان امروز چون به این طرز بحث خو گرفتهاند، زیاد هم از آن احساس ناراحتى نمىکنند. تصدیق مىکنید این نعمت بزرگى است که اسلام به ما ارزانى داشته و به ما حق بحث و مطالعه و تفکر و تدبر داده است و هم چون مذاهب آمیخته به خرافات راه استدلال و برهان را به روى ما نبسته است.
منبع: معراج، شق القمر، عبادت در قطبین، مکارم شیرازى، ناصر، نسل جوان، قم، 1371 شمسی، چاپ هشتم، ص 8.
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}